به گزارش مشرق به نقل از ایسنا، محمدعلي اسلامي ندوشن ويژگي اصلي انديشههاي خيام را پرسشگري ميخواند و ميگويد: خيام همواره بر روي نقاط اصلي زندگي بشر دست گذاشته و هسته اصلي و بنيادين رباعيات خيام، طرح همين پرسشهاست. خيام در زمان حيات خودش به عنوان شاعر معروف نبود؛ بلكه سالها بعد نامش در تذكرهها آمد و شعرهايش مطرح شد و در دنياي امروز نيز به خاطر ترجمههاي خوب فيتز جرالد در سراسر جهان شهرت يافته است. او در طول زندگياش به عنوان رياضيدان و فيلسوف مشهور بود و اين در حالي است كه معاصرانش از رباعيهايي كه امروزه مايه شهرت و افتخار او هستند، بيخبر بودند.
او با بيان اينكه مضمون شعرهاي خيام مشرب فلسفي دارد، بيان ميكند: در دوران اندوهزده خيامي و در آن زمانيكه تركهاي سلجوقي بر ايران حاكم بودند و فضايي تنگ و پر از اختناق را پديد آورده بودند، خيام سعي ميكند كه شاد باشد، و آن مضامين شراب و شادي كه در شعرهاي خيام وجود دارد، براي اين است كه خيام ميگويد اين زندگي و عمر انساني گذراست و بايد آن را جدي گرفت؛ نه اينكه در آن بيهوده خوش گذراند و منظور از شراب در شعر خيام بدمستي نيست.
اسلامي ندوشن معتقد است: متأسفانه غربيها وقتي شعر خيام را ميخوانند، گمان ميكنند كه منظور از شراب، همان شراب ظاهري است و برداشت ديگري از شعرهاي خيام كردهاند و حتا ميخانهاي به نام خيام وجود دارد.
همچنين مرتضي كاخي شعر خيام را بههمپيوستگي خيال و انديشه ميداند و ميگويد: خيام در نظر من، يك گنج بزرگ تاريخي است كه از پديدههاي انديشه و هنر ايراني است؛ بنابراين هميشه نكتههايي دربارهي اين افراد كه ابعادي متفاوت و انديشهاي بزرگ دارند، هست، و من چنانچه نكتههايي را كه مغفول مانده، ميدانستم، آنها را مينوشتم. در عين حال، معتقدم اين نكتهها كشف و جاهاي تاريك زندگي و انديشهي خيام، بيشك روشن خواهند شد. آيندگان بخشهاي ناپيداي خيام را پيدا ميكنند.
اين پژوهشگر با بيان اين مطلب كه دربارهي خيام كم و بيش بسيار نوشتهاند، اظهار ميكند: هركس در قلمرو فرهنگ ايراني و جغرافياي زبان فارسي به سمت درياي شعر رفته است، چنانچه رباعي خوبي سروده، غالبا يا شكل رباعي خيامي داشته و يا اينكه شاعر رباعياش را بهنام خيام ثبت كرده و از همينروست كه هيچكس از تعداد دقيق رباعيات خيام خبر ندارد.
كاخي با اشاره بهاينكه نكتههاي مطرحشده دربارهي خيام چيزي نيست كه تازگي داشته باشد، ميگويد: اينها مسائلي نيست كه به تازگي در اروپا و آمريكا مد شده باشد؛ بلكه چند قرن پيش، اديبان برجستهي انگليسي و اروپايي به ياد خيام بوده و بهدنبال شعر او رفتهاند و بهترين ترجمهاي را كه دربارهي شعر كسي امكان داشته پديد بياورند، آوردهاند.
او همچنين بيان ميكند: فيتزجرالد به اين جهت موفق شد ترجمهي ماندگاري از شعر خيام بهدست دهد كه به شيوهي ترجمههاي اكنون كار نكرد و بهدنبال سبك و سياق ترجمههايي كه از شعر مولانا در آمريكا ميشود، نرفت؛ بلكه ابتدا رفت شعر خيام را درك كرد و سپس زبان مناسب را براي اين شعر دريافت و سعي كرد از نو، شعري در آن فضا خلق كند و اينطور خيام را از زبان فارسي به انگلستان برد؛ مانند همان كاري كه احمد شاملو دربارهي شعر لوركا كرد. شاملو زياد زبان نميدانست و خيليها بودند كه از او بهتر زبان ميدانستند؛ اما چون اهل ذوق بود و درايت شاعرانهي برجستهاي داشت، از اين ترجمهها چيزي خلق كرد كه از شعر اصلي لوركا به هيچوجه كمتر نيست.
عبدالعلي دستغيب نيز با بيان اينكه مردم ايران زياد به خيام نزديك نيستند، ميگويد: آن چيزي كه غرب از ترجمهي فيتزجرالد از خيام فهميده و منعكس شده، بيشتر از آنچه ما از خيام ميفهميم، به واقعيت نزديك است؛ چون در ايران، خيام بيشتر بهعنوان رياضيدان مشهور است؛ تا بهعنوان شاعر. دربارهي خيام، تحقيقات زيادي انجام شده، و بويژه اروپاييان دربارهي او بحث كردهاند و در ايران هم صادق هدايت، جلال همايي، مهدي فولادوند و محمدعلي فروغي به خيام پرداختهاند.
او در ادامه بيان ميكند: خيام ابتدا يك متفكر و رياضيدان است و سر و كارش با رياضي و علوم نجومي بوده است. اما خيام شاعري جنجالبرانگيز است؛ رباعيات خيام همه از خيام نيست. نزديك 72 رباعي است كه در مآخذ تاريخي به خيام نسبت ميدهند و تنها هفت رباعي است كه بهطور مسلم براي خيام است. آن چيزي كه در رباعيات خيام به چشم ميخورد، موضوع مهم زندگاني و تفكر دربارهي حيات است.
اين منتقد ادبي سپس از موضوع واحد در هر رباعي بهعنوان مؤلفهي رباعيات خيام ياد ميكند و ميافزايد: خيام در سه مصراع اول، يك مقدمهي استدلالي دارد و در مصراع چهارم نيز نتيجهي عقلاني گرفته ميشود و همهي آن بيان توصيفي در رباعي كه چيزي را وصف ميكند، به كمك تأثيرگذاري بيان عقلاني رباعيات خيام ميآيد.
دستغيب همچنين ميگويد: خيام همواره به حيات و آخر و عاقبت انسان ميانديشد. وقتي به زندگاني انسان نگاه ميكند، ميبيند بيش از آنچه ديگران تصور ميكنند، انديشههاي انسان مولود تصورات بيتحقيق اوست؛ تا تصوراتي مبتني بر آگاهي. به اعتقاد خيام، عمر انسان كوتاه است و پيش از آنكه عرصهي زندگي را ترك كند، بايد آن را پاس بدارد.
او ميراث خيام را گرانبها ميداند و معتقد است: ميراث خيام خيلي گرانبهاست؛ زيرا وي در نجوم، تقويم، رياضيات و فلسفه استاد بوده است. معادلات جبري را پيش از دكارت مطرح ميكند و از شاگردان مستقيم ابن سينا بوده و همچنين بهطور غيرمستقيم، شاگرد دموكريتوس يوناني بوده است. خيام فردي دانشمند بوده كه كتابهاي تأثيرگذاري نوشته كه در مجامع علمي جهان دربارهي آنها بحث ميشود. چيزي كه خيام را در پايهاي بزرگ نمايان كرد، كارهايي بود كه فيتزجرالد بهانجام رساند كه تمام عمرش را به ساختن منظومهاي از شعرهاي خيام گذاشت.
عبدالعلي دستغيب رباعيات خيام را يكي از بهترين مجموعههاي شعر فارسي معرفي و اظهار ميكند: اين اثر نزد غربيان آنقدر مهم است كه اگر در كتابخانههاي مردم اروپا دو كتاب باشد، يكي كتاب مقدس است و ديگري، كتاب خيام. اما در ايران اينطور نيست. وقتي از شاعران بزرگ صحبت ميكنيم، يا مردم ايران چنانچه بخواهند شعري بخوانند، بيشتر از سعدي، فردوسي، حافظ و مولانا شعر ميخوانند؛ تا خيام.
كاووس حسنلي نيز دربارهي بينش شعر خيام معتقد است: رباعيات خيام به دليل نوع نگاه و بينشي كه بر آن حاكم است، پرسشها و ترديدهاي زيادي را برانگيخته است. تقريباً همه خيامپژوهان بر اين باورند كه بسياري از رباعيات منسوب به خيام جعلي است و افراد با سليقههاي گوناگون رباعياتي را سروده و آنها را به خيام نسبت دادهاند، به گونهاي كه هر چه جلوتر ميآييم، تعداد رباعيات خيام بيشتر و بيشتر ميشود.
او تصريح ميكند: تعدد و تنوع رباعيات و تناقض ميان آنها از يكسو و آثار فلسفي و كلامي خيام و به كار رفتن واژههايي چون امام، حكيم و حجة الحق براي خيام از سوي ديگر باعث شد برخي به اين پندار روي آورند كه ممكن نيست كسي كه كتابهايي مانند «كون و التكليف» و رسائلي درباره وجود و خلقت نوشته باشد، رباعياتي بسرايد كه از آن بوي شرك و الحاد به مشام برسد.
او همچنين ميگويد: خيام به دليل درنگ انديشمندانهاي كه در فلسفه دارد، پرسشهايي ايجاد ميكند و مخاطب خود را به موضوعات شيرين و لذت بردن فراميخواند و انديشههاي خيام، آدمي را به درنگ بيشتر در خصوص مرگ و زندگي و هستي واميدارد. شعر خيام مانند آينه است و هر كس ميتواند انديشههاي خود را در آن آينه ببيند؛ اما كساني نيز هستند كه شعر او را مادينگر و نااميد و ناراضي از جهان ميپندارند و وجه شاعري او را قبول ندارند.
همچنين شاپور پساوند كارنامهي خيامپژوهي را همواره با تكرار و محافظهكاري روبهرو بود ميداند و ميگويد: خيام يكي از تأثيرگذارترين شاعران ادبيات فارسي است كه دربارهي او كمتر تحقيق شده است و كارنامهي خيامپژوهي قابل دفاع نيست.
اين شاعر متذكر ميشود: در بررسي آرا و انديشههاي خيام البته ضرورت دارد رباعيات منتسب به او از رباعياتي كه سرودهي اين شاعر بزرگ ايراني است، تميز داده شود؛ اما در اين زمينه عليرغم تلاشهاي صورتگرفته، كمتر توفيقي حاصل شده و بيشتر به شبهات و مناقشات در اين زمينه دامن زده شده است.
پساوند تصريح ميكند: شاعران را ميتوان به دو گروه عمدهي شاعران مبدع و شاعران تأثيرگذار تقسيم كرد كه به اعتقاد من، خيام از جمله شاعراني است كه واجد اين دو ويژگي است و هم در زمينهي استفاده از قالب رباعي كه پيشتر به صورت تفنني از آن بهره گرفته ميشد، خلاقيت به خرج داده و هم اينكه در حوزهي انديشهي فلسفي كه ارائه كرده، توانسته تأثيرات فراواني بر گسترهي ادبيات و فرهنگ ما داشته باشد.
او ميافزايد: خيام در عين رعايت اسلوبهاي شعري و زيباييشناختي در شعرش، به مسألهي دريافتهاي فلسفي و آموزههاي فلسفياش بيشتر اهميت ميداده و از همينرو ضرورت دارد در بررسي شعر و جايگاه شاعري خيام، نگاه فلسفي و محتوايي او را مورد مداقه و بررسي بيشتر قرار دهيم.
خيام فيلسوف، رياضيدان، منجم و شاعر ايراني در اواخر قرن پنجم و اوايل قرن ششم است. او در ترتيب رصدخانهي ملكشاهي و اصلاح تقويم همكاري داشت و از آثارش به «جبر و مقابله»، «رساله في شرح ما اشكل من مصادرات»، كتاب «اقليدس»، «رساله في الاحتيال لمعرفه مقداري الذهب و الفضة في جسم مركب منهما»، «لوازم الامكنة» و رباعيات ميتوان اشاره كرد.
او با بيان اينكه مضمون شعرهاي خيام مشرب فلسفي دارد، بيان ميكند: در دوران اندوهزده خيامي و در آن زمانيكه تركهاي سلجوقي بر ايران حاكم بودند و فضايي تنگ و پر از اختناق را پديد آورده بودند، خيام سعي ميكند كه شاد باشد، و آن مضامين شراب و شادي كه در شعرهاي خيام وجود دارد، براي اين است كه خيام ميگويد اين زندگي و عمر انساني گذراست و بايد آن را جدي گرفت؛ نه اينكه در آن بيهوده خوش گذراند و منظور از شراب در شعر خيام بدمستي نيست.
اسلامي ندوشن معتقد است: متأسفانه غربيها وقتي شعر خيام را ميخوانند، گمان ميكنند كه منظور از شراب، همان شراب ظاهري است و برداشت ديگري از شعرهاي خيام كردهاند و حتا ميخانهاي به نام خيام وجود دارد.
همچنين مرتضي كاخي شعر خيام را بههمپيوستگي خيال و انديشه ميداند و ميگويد: خيام در نظر من، يك گنج بزرگ تاريخي است كه از پديدههاي انديشه و هنر ايراني است؛ بنابراين هميشه نكتههايي دربارهي اين افراد كه ابعادي متفاوت و انديشهاي بزرگ دارند، هست، و من چنانچه نكتههايي را كه مغفول مانده، ميدانستم، آنها را مينوشتم. در عين حال، معتقدم اين نكتهها كشف و جاهاي تاريك زندگي و انديشهي خيام، بيشك روشن خواهند شد. آيندگان بخشهاي ناپيداي خيام را پيدا ميكنند.
اين پژوهشگر با بيان اين مطلب كه دربارهي خيام كم و بيش بسيار نوشتهاند، اظهار ميكند: هركس در قلمرو فرهنگ ايراني و جغرافياي زبان فارسي به سمت درياي شعر رفته است، چنانچه رباعي خوبي سروده، غالبا يا شكل رباعي خيامي داشته و يا اينكه شاعر رباعياش را بهنام خيام ثبت كرده و از همينروست كه هيچكس از تعداد دقيق رباعيات خيام خبر ندارد.
كاخي با اشاره بهاينكه نكتههاي مطرحشده دربارهي خيام چيزي نيست كه تازگي داشته باشد، ميگويد: اينها مسائلي نيست كه به تازگي در اروپا و آمريكا مد شده باشد؛ بلكه چند قرن پيش، اديبان برجستهي انگليسي و اروپايي به ياد خيام بوده و بهدنبال شعر او رفتهاند و بهترين ترجمهاي را كه دربارهي شعر كسي امكان داشته پديد بياورند، آوردهاند.
او همچنين بيان ميكند: فيتزجرالد به اين جهت موفق شد ترجمهي ماندگاري از شعر خيام بهدست دهد كه به شيوهي ترجمههاي اكنون كار نكرد و بهدنبال سبك و سياق ترجمههايي كه از شعر مولانا در آمريكا ميشود، نرفت؛ بلكه ابتدا رفت شعر خيام را درك كرد و سپس زبان مناسب را براي اين شعر دريافت و سعي كرد از نو، شعري در آن فضا خلق كند و اينطور خيام را از زبان فارسي به انگلستان برد؛ مانند همان كاري كه احمد شاملو دربارهي شعر لوركا كرد. شاملو زياد زبان نميدانست و خيليها بودند كه از او بهتر زبان ميدانستند؛ اما چون اهل ذوق بود و درايت شاعرانهي برجستهاي داشت، از اين ترجمهها چيزي خلق كرد كه از شعر اصلي لوركا به هيچوجه كمتر نيست.
عبدالعلي دستغيب نيز با بيان اينكه مردم ايران زياد به خيام نزديك نيستند، ميگويد: آن چيزي كه غرب از ترجمهي فيتزجرالد از خيام فهميده و منعكس شده، بيشتر از آنچه ما از خيام ميفهميم، به واقعيت نزديك است؛ چون در ايران، خيام بيشتر بهعنوان رياضيدان مشهور است؛ تا بهعنوان شاعر. دربارهي خيام، تحقيقات زيادي انجام شده، و بويژه اروپاييان دربارهي او بحث كردهاند و در ايران هم صادق هدايت، جلال همايي، مهدي فولادوند و محمدعلي فروغي به خيام پرداختهاند.
او در ادامه بيان ميكند: خيام ابتدا يك متفكر و رياضيدان است و سر و كارش با رياضي و علوم نجومي بوده است. اما خيام شاعري جنجالبرانگيز است؛ رباعيات خيام همه از خيام نيست. نزديك 72 رباعي است كه در مآخذ تاريخي به خيام نسبت ميدهند و تنها هفت رباعي است كه بهطور مسلم براي خيام است. آن چيزي كه در رباعيات خيام به چشم ميخورد، موضوع مهم زندگاني و تفكر دربارهي حيات است.
اين منتقد ادبي سپس از موضوع واحد در هر رباعي بهعنوان مؤلفهي رباعيات خيام ياد ميكند و ميافزايد: خيام در سه مصراع اول، يك مقدمهي استدلالي دارد و در مصراع چهارم نيز نتيجهي عقلاني گرفته ميشود و همهي آن بيان توصيفي در رباعي كه چيزي را وصف ميكند، به كمك تأثيرگذاري بيان عقلاني رباعيات خيام ميآيد.
دستغيب همچنين ميگويد: خيام همواره به حيات و آخر و عاقبت انسان ميانديشد. وقتي به زندگاني انسان نگاه ميكند، ميبيند بيش از آنچه ديگران تصور ميكنند، انديشههاي انسان مولود تصورات بيتحقيق اوست؛ تا تصوراتي مبتني بر آگاهي. به اعتقاد خيام، عمر انسان كوتاه است و پيش از آنكه عرصهي زندگي را ترك كند، بايد آن را پاس بدارد.
او ميراث خيام را گرانبها ميداند و معتقد است: ميراث خيام خيلي گرانبهاست؛ زيرا وي در نجوم، تقويم، رياضيات و فلسفه استاد بوده است. معادلات جبري را پيش از دكارت مطرح ميكند و از شاگردان مستقيم ابن سينا بوده و همچنين بهطور غيرمستقيم، شاگرد دموكريتوس يوناني بوده است. خيام فردي دانشمند بوده كه كتابهاي تأثيرگذاري نوشته كه در مجامع علمي جهان دربارهي آنها بحث ميشود. چيزي كه خيام را در پايهاي بزرگ نمايان كرد، كارهايي بود كه فيتزجرالد بهانجام رساند كه تمام عمرش را به ساختن منظومهاي از شعرهاي خيام گذاشت.
عبدالعلي دستغيب رباعيات خيام را يكي از بهترين مجموعههاي شعر فارسي معرفي و اظهار ميكند: اين اثر نزد غربيان آنقدر مهم است كه اگر در كتابخانههاي مردم اروپا دو كتاب باشد، يكي كتاب مقدس است و ديگري، كتاب خيام. اما در ايران اينطور نيست. وقتي از شاعران بزرگ صحبت ميكنيم، يا مردم ايران چنانچه بخواهند شعري بخوانند، بيشتر از سعدي، فردوسي، حافظ و مولانا شعر ميخوانند؛ تا خيام.
كاووس حسنلي نيز دربارهي بينش شعر خيام معتقد است: رباعيات خيام به دليل نوع نگاه و بينشي كه بر آن حاكم است، پرسشها و ترديدهاي زيادي را برانگيخته است. تقريباً همه خيامپژوهان بر اين باورند كه بسياري از رباعيات منسوب به خيام جعلي است و افراد با سليقههاي گوناگون رباعياتي را سروده و آنها را به خيام نسبت دادهاند، به گونهاي كه هر چه جلوتر ميآييم، تعداد رباعيات خيام بيشتر و بيشتر ميشود.
او تصريح ميكند: تعدد و تنوع رباعيات و تناقض ميان آنها از يكسو و آثار فلسفي و كلامي خيام و به كار رفتن واژههايي چون امام، حكيم و حجة الحق براي خيام از سوي ديگر باعث شد برخي به اين پندار روي آورند كه ممكن نيست كسي كه كتابهايي مانند «كون و التكليف» و رسائلي درباره وجود و خلقت نوشته باشد، رباعياتي بسرايد كه از آن بوي شرك و الحاد به مشام برسد.
او همچنين ميگويد: خيام به دليل درنگ انديشمندانهاي كه در فلسفه دارد، پرسشهايي ايجاد ميكند و مخاطب خود را به موضوعات شيرين و لذت بردن فراميخواند و انديشههاي خيام، آدمي را به درنگ بيشتر در خصوص مرگ و زندگي و هستي واميدارد. شعر خيام مانند آينه است و هر كس ميتواند انديشههاي خود را در آن آينه ببيند؛ اما كساني نيز هستند كه شعر او را مادينگر و نااميد و ناراضي از جهان ميپندارند و وجه شاعري او را قبول ندارند.
همچنين شاپور پساوند كارنامهي خيامپژوهي را همواره با تكرار و محافظهكاري روبهرو بود ميداند و ميگويد: خيام يكي از تأثيرگذارترين شاعران ادبيات فارسي است كه دربارهي او كمتر تحقيق شده است و كارنامهي خيامپژوهي قابل دفاع نيست.
اين شاعر متذكر ميشود: در بررسي آرا و انديشههاي خيام البته ضرورت دارد رباعيات منتسب به او از رباعياتي كه سرودهي اين شاعر بزرگ ايراني است، تميز داده شود؛ اما در اين زمينه عليرغم تلاشهاي صورتگرفته، كمتر توفيقي حاصل شده و بيشتر به شبهات و مناقشات در اين زمينه دامن زده شده است.
پساوند تصريح ميكند: شاعران را ميتوان به دو گروه عمدهي شاعران مبدع و شاعران تأثيرگذار تقسيم كرد كه به اعتقاد من، خيام از جمله شاعراني است كه واجد اين دو ويژگي است و هم در زمينهي استفاده از قالب رباعي كه پيشتر به صورت تفنني از آن بهره گرفته ميشد، خلاقيت به خرج داده و هم اينكه در حوزهي انديشهي فلسفي كه ارائه كرده، توانسته تأثيرات فراواني بر گسترهي ادبيات و فرهنگ ما داشته باشد.
او ميافزايد: خيام در عين رعايت اسلوبهاي شعري و زيباييشناختي در شعرش، به مسألهي دريافتهاي فلسفي و آموزههاي فلسفياش بيشتر اهميت ميداده و از همينرو ضرورت دارد در بررسي شعر و جايگاه شاعري خيام، نگاه فلسفي و محتوايي او را مورد مداقه و بررسي بيشتر قرار دهيم.
خيام فيلسوف، رياضيدان، منجم و شاعر ايراني در اواخر قرن پنجم و اوايل قرن ششم است. او در ترتيب رصدخانهي ملكشاهي و اصلاح تقويم همكاري داشت و از آثارش به «جبر و مقابله»، «رساله في شرح ما اشكل من مصادرات»، كتاب «اقليدس»، «رساله في الاحتيال لمعرفه مقداري الذهب و الفضة في جسم مركب منهما»، «لوازم الامكنة» و رباعيات ميتوان اشاره كرد.